یک جوک بگو

یک جک بگـــو اما نه تکراری عزیــزم
زان تازه تر هایش نه انبـــاری عزیزم


ک جک بگو زیـــرا هوای خـــنده دارم
اما نه از جک های خرواری عزیزم


یک جک بگو اما نه از نوع غضـــــنفر
یا بی کلاس و کوچـــه بازاری عزیزم


گر جک نداری با کــــــــــــلام دلنـشینت
تعریف کن تعریف ،مقــــــدار ی عزیزم


اما نگـــــو مثل همـــــــــــیشه کارداری
زیرا که می دانـــــــم تو بیکاری عزیزم


تعریف کن از کار های خالــــه سوسن
یک کم بگو از عمه رزماری عزیـــــزم


تعریف هم حالا اگر در خاطــــرت نیست
زانجا که تو نخــــــل شکر باری عزیزم


باخنده ای شیرین دلـــــم را شادمان کن
این هم روا بر من نمی داری عــزیزم؟

آب و گلت با آجر و سیمان سرشـــــــتند؟
کاینگونه ساکت هـــمچو دیواری عزیزم